نیما هر ماشینی که رنگ ماشین عباس یا مجید هست میبینه میگه :مجید یا عباس
خلاصه که 2 روز پیش بیرون رفته بودیم و پشت یک تابلوی "توقف"ایست کرده بودیم که نیما پشت سر هم شروع کرد به گفتن :اسم مجید
که من گفتم کجاست مامان که دیدم یه آقای مسنی را که مثل آقا مجید موهاش سفیده را نشون میده که بهش گفتم :نیما ....خاله سارا بفهمه به این آقاهه میگی مجید تو را میکشه و میگه کجا شوهر من اینقدر پیره
که نیما با هیجان گفت
سارا نه.....سارا نه